حکایت دیگر [دوم
شیخ بهائی - عَطَّرَ اللَّهُ مَرْقَدَه - در کشکول ذکر نموده که شخصی از ارباب نعمت و ناز را مرگ در رسید ، در حال اِحتِضار او را به کلمه شهادتین تلقین کردند .
او در عوض ، این شعر را میخواند :
یا رُبَّ قائِلَةٍ یَوماً وَ قَد تَعِبَت
اَیْنَ الطَّریقُ اِلی حَمّامِ مَنجابٍ(92)
و سبب خواندن او این شعر را - عَوَضِ کلمه شهادت - آن بوده که :
روزی زن عفیفه خوش صورتی از منزل خود درآمد که برود به حمّامِ - معروف به حمام «مَنْجاب» - .
پس راه حمّام را پیدا نکرد ، و از راه رفتن خسته شد ، این مرد را بر دَرِ منزلی دید ، از او پرسید که : حمام مَنْجاب کجا است؟
او اشاره کرد به منزل خود و گفت : حمّام این است ، آن زن به خیال حمام ، داخل خانه آن مرد شد .
آن مرد فوراً در را بر روی او بست و عزم کرد که با او زنا کند .
آن زن بیچاره دانست که گرفتار شده و چارهای ندارد جز آنکه به تدبیر ، خود را از چنگ او خلاص کند .
لا جَرَم اظهار کرد کمال رغبت و سرور خود را به این کار ، و آنکه من چون بدنم کثیف و بدبو است که میخواستم به جهت آن به حمّام بروم ، خوب است که یک مقدار عطر و بوی خوش برای من بگیری که من خود را برای تو خوشبو کنم و قدری هم طعام حاضر کنی که با هم طعامی بخوریم ، و زود بیایی که من مشتاق توأم .
آن مرد چون کثرتِ رغبتِ آن زن را به خود دید مطمئن شده ، او را در خانه گذاشت و بیرون شد برای گرفتن عطر و طعام .
چون آن مرد پا از خانه بیرون گذاشت ، آن زن از خانه بیرون رفت و خود را خلاص کرد .
چون مرد برگشت زن را ندید و بجز حسرت چیزی عاید او نشد؛ الحال که آن مرد در حال اِحْتِضار است در فکر آن زن افتاده و قصه آن روز را در شعر ، عوض کلمه شهادت میخواند(93) .
ای برادر تأمل کن در این حکایت! ببین [اراده یک گناه از این مرد چگونه او را منع کرد از اقرار به شهادت ، وقت مردن ، با آنکه از او چیزی صادر نشده ، جز آنکه آن زن را داخل خانه نمود و قصد زنا کرد بدون آنکه زنا از او صادر شود و از این نحو حکایات بسیار است .
و بدانکه شیخ کلینی از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود : هر که منع کند و ندهد یک قیراط از زکات را ، پس وقت مردن میخواهد به مذهب یهود بمیرد یا به مذهب نصارا(94) .
فقیر گوید : قیراط بیست یک دینار است .(95) و قریب به همین مضمون وارد شده در حق کسی که مُستَطیع باشد و حجّ نرود تا وفات کند(96) .
لینک ثابت - نوشته شده توسط عبدالله افشاری در یادداشت ثابت - یکشنبه 94 تیر 1 ساعت ساعت 11:20 صبح
دربــاره ی ما
من کیستم ؟ بنده خدا که آفریده شده از خاک و طفلی بوده نا توان بتدریج توان خود را باز یافته , آنگاه نو جوانی و جوانی و میانسالی را پشت سر نهاده و به کسوت پیری نائل گشته است , عنقریب دعوت حق را لبیک گفته و به دیار باقی خواهد شتافت . در برزخ در گرو اعمال خویش به سر خواهد برد تا به صور دمیده شود و به اذن پروردگار بر انگیخته شده و بسوی عرصات محشر رانده خواهد شد , پس از گرفتاری های روز حساب معلوم نیست چگونه از صراط عبور خواهد کرد و چشم امید به فضل خداوند رحمن و رحیم و یاری ائمه معصومین علیهم السلام دارد که به فریادش برسند و از نجات یافتگان باشد تا از نعمتهای وعده داده شده متنعم گشته و خلود در بهشت نصیبش گردد ان شاءالله .
منوی اصــــلی
آمار و اطلاعات
موضوعات وب
نــوشته های پیشین
پیونــدهای روزانه
لینک های مفید
وصیت نامه شهدا
اوقات شرعی
ویدئو
دیــگر امکانات